النا عزیز مامان باباالنا عزیز مامان بابا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
رادین  مامان بابارادین مامان بابا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات

بابایی

سلام نینی نازم مامانی داری کم کم جا باز میکنی و باعث دل درد مامان میشه. از یک طرف هم این آلرژی باعث عطسه کردنم میشه که با هر عطسه دل نگران نینیه گلم میشم اخه دلم درد میگیره. دیگه بگم برات که بابایی دو روزه مریض شده و خیلی تب میکرد تا حدی حالش بد بود که تو یه روز دو بار بردیمش دکتر. من و مامان بزرگت گریه مون گرفته بود انقدر که بابا حالش بد بود.خدارا شکر صبح حالش خوب بود و رفت سرکار ولی تا خونه بیاد دلم آروم نمیگیره. دیگه مامانی بره به کاراش برسه البته جناب عالی اگه اذیت نکنی.اخه تا یکم کار میکنم دل درد میگیرم و میام میشینم.
20 ارديبهشت 1393

دیگه حست میکنم

سلام جوجوی خودم دیروز تو 14 هفته 5 روزگیت تونستم حرکاتت را حس کنم و با دگر تغییرات شکمم تماییز بدم. هر سری که تکون میخوری قربان صدقت میرم و بابایی با یه نگاه متعجب منو نگاه میکنه و میگه ول خورد. دیروز یه بار حسابی خودتو صفت کردی و بابایی هم تونست تو را حس کنه. راستی میخوام عکس کوچیکیای باباییو برات بزارم سمت راستی بابایی و سمت چپی عمو سعید بابای نازنین ...
13 ارديبهشت 1393

شروع هفته 15

سلام نینی گلم امروز 15 هفته شدی یه چیزای حس میکنم ولی مطمئن نیستم که حرکات تو یا نه. بابایی 4 تا فنچ خریده که خونه را حسابی پر سرو صدا کثیف کردن. ...
8 ارديبهشت 1393

دختر عموت

  اینم از عکس دخمل عموت که قراره همبازیه هم باشید. مامانی امروز بارون قشنگی اومد.و من برای تموم منتظرای نینی دعا کردم.دو سال منتظر اومدنت بودیم. و عموینا هم سه چهار سال بود متظر اومدن نازنین زهرا. 18 فروردین رفتم دکتر و گفت که همه چیز خوبه و استراحت هم احتیاج ندارم. خاله هاتم برات جغجغه و عروسک حموم گرفتن. که دستشون درد نکنه. ...
3 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات می باشد